دوستیهایی هستند وابسته به مکان و زمان،بعد از اتمام همکلاسی بودن،همکار بودن،همسایه بودن،هم اتاقی بودن و ...تموم می شن.
دوستیهایی هستند وابسته به نیاز،وقتی طرف از تنهایی دراومد،وقتی مسافر نبود،وقتی چیزی یا کسی رو که برای یافتنش به کمکت نیاز داشت پیدا کرد،وقتی مشکل یا غم و اندوهش برطرف شد معمولا فراموشت خواهد کرد.
دوستیهایی هستند وابسته به موقعیت،وقتی طرف موقعیت مالی،شغلی،تحصیلی،عاطفی و رابطه ای اش تغییر می کنه ساختار دوستی چنان عوض می شه که رو به نابودی می ره.
دوستی هایی هستند وابسته به "تو"! اگه زنگ زدی،اس ام اس و ای میل فرستادی و هر از چند گاهی یادی از طرف کردی،وجود داره و اگه این کارها رو نکنی وجود نداره!
دوستی هایی هستند وابسته به رقابت،بخاطر این وجود داره تا در زمینه ای که باهات احساس رقابت می کنه تحت کنترل باشی و ادامه ای وجود نداره.
دوستی هایی هستند وابسته به مشکلات و کمبودهای روانی طرف،که می خواد از صداقتت به شیوه ای رندانه برای ارضا عقده هاش استفاده کنه.
دوستی هایی وجود دارند وابسته به یک شخص ثالث که بدون حضور اون هرگز ادامه ای ندارند.
اما به نظر من انگشت شمارند دوستی هایی که حتی وقتی طرف رو بعد از ماهها و سالها می بینی باندازه بیست و چهار ساعت یک نفس گفتن حرف داری،که احتیاج به لبخندهای مصنوعی و صحبت از آب و هوا پیدا نمی کنی،و چنان احساس آرامش و امنیت می کنی که سبک می شی.
.....
من اینا رو از منظر خودم گفتم.مسلما هر انسانی می تونه در رابطه ای بجای اون "طرف" قرار بگیره.
امشب با اوم،ساز خارق العاده بوداییان تبت و نوای سحرآمیزش که منو به دنیایی توصیف نشدنی برد،تموم شد.
.....
مهمون هایی داشتیم که با اوم و تنبور،و با حضور به موقع شون شب پر استرس ما رو التیام بخشیدند.
.....
فکر کنم جاری دار شدم،البته منطورم عروسی نیست فقط اینکه جاریم انتخاب شده!اوضاع و مشاهدات چنین می نماید!
.....
پ.ن:یکی نیست بگه تو این اوضاع آشفته (بگیر و ببند با صابخونه!) این دیگه چه پستیه!
من از خونه جدید در خدمتتون هستم!پنج شنبه و جمعه به کمک مامان بابای عزیزم،دایی همیشه در صحنه و دلگرمی دوستان اسباب کشی و چیدن خونه رو تموم کردیم.
خونه جدید بزرگتر و بهتره،اما من هنوز کمی باهاش غریبه ام.
متاسفانه ماجرای کسل کننده ما با صاحبخونه قبلی تموم نشده،دیروز قرار بود ما همراه با مستاجر جدیدش توی یک مشاور املاک جمع بشیم و پولمون رو بگیریم ،اما در آخرین لحظه قراردادشون کنسل شد و پول ما همچنان پرداخت نشده موند و کلید رو هم هنوز ندادیم و حرص خوردن های ما همچنان ادامه داره...
فکر کنید ما برای اینکه چکمون با صابخونه جدید به موقع پاس بشه خودمون رو به آب و آتیش زدیم،اما این آقا که مشاور یکی از وزرا است و مسلما می تونه سیزده ملیون تومان رو قبل از اجاره رفتن مجدد خونه اش تهیه کنه اینجور داره با اعصاب ما بازی می کنه.
فکر می کنم در هرجایی و هر مسئله ای در افتادن با اعضای دولت نهم دردسر سازه!