من از خونه جدید در خدمتتون هستم!پنج شنبه و جمعه به کمک مامان بابای عزیزم،دایی همیشه در صحنه و دلگرمی دوستان اسباب کشی و چیدن خونه رو تموم کردیم.
خونه جدید بزرگتر و بهتره،اما من هنوز کمی باهاش غریبه ام.
متاسفانه ماجرای کسل کننده ما با صاحبخونه قبلی تموم نشده،دیروز قرار بود ما همراه با مستاجر جدیدش توی یک مشاور املاک جمع بشیم و پولمون رو بگیریم ،اما در آخرین لحظه قراردادشون کنسل شد و پول ما همچنان پرداخت نشده موند و کلید رو هم هنوز ندادیم و حرص خوردن های ما همچنان ادامه داره...
فکر کنید ما برای اینکه چکمون با صابخونه جدید به موقع پاس بشه خودمون رو به آب و آتیش زدیم،اما این آقا که مشاور یکی از وزرا است و مسلما می تونه سیزده ملیون تومان رو قبل از اجاره رفتن مجدد خونه اش تهیه کنه اینجور داره با اعصاب ما بازی می کنه.
فکر می کنم در هرجایی و هر مسئله ای در افتادن با اعضای دولت نهم دردسر سازه!
من الان دارم از میون توده انبوهی کارتن پر از وسیله این چند سطر رو می نویسم.البته نه درخونه جدید بلکه در همون قدیمیه!
بطورخلاصه صابخونه قدیمی بر خلاف قول و قرارش پول ما رو آماده نکرده،و با وجود اینکه فردا قرارداد به پایان می رسه پرداخت پول رهن ما رو منوط به اجاره رفتن خونه اش کرده،اونم با اجاره بالایی که گذاشته به نظر نمی رسه خیلی زود اتفاق بیفته!
ما برای اول بهمن به صابخونه جدید چک دادیم،الان با مبلغی که پدرشوهرم به ما قرض داده می تونیم اونو پاس کنیم،ولی مجبوریم تا تحویل پولمون اینجا باشیم:تو یه خونه ای که دائم بازدید کننده داره،وسایلی که بجز چند تا ظرف توی کارتون رفتن ،و اعصابی که بابت بی نظمی و اتلاف وقت خرد و خمیره!
این روزها دنبال پیدا کردن یک خانه تازه هستیم.جابجایی بعد از دوسال جا خوش کردن در یک خانه، و عادت کردن به یک محل و حتی شکل اتاق خواب و آشپزخانه کمی سخت است،بخصوص اگر اینها را دوست داشته باشی.
در مورد درسها هم با برنامه بهتری دارم پیش می روم و انگار اوضاع رو به بهبود است،البته منظم ورزش هم می کنم!
فعلا همین است و بس تا برگردم!