دیروز،امروز و فردا هایم

اینجا دفتر یادداشتهای روزانه منه...از خودم و روزهام،غمها و شادی هام اینجا می نویسم.

دیروز،امروز و فردا هایم

اینجا دفتر یادداشتهای روزانه منه...از خودم و روزهام،غمها و شادی هام اینجا می نویسم.

ایمان و تعصب

مدتی است زیاد به "ایمان" فکر می کنم.سعی می کنم دقیق شوم و تفاوتش را درک کنم با "تعصب" به کسی،فکری،گروهی،یا خیلی ساده به صفات و مشخصاتی صرفا به ارث رسیده با ژن ها یا جبرهای جغرافیایی.

ایمان را شاید بشود یک باور راستین و سنجیده شده و محک خورده تعریف کرد.اما بخشی که توجه افکار مرا جلب کرده نحوه دفاع از این باور است.

آن که ایمان دارد ولی تعصب ندارد،می تواند کسی باشد که در برابر سوالات و احیانا حملات دلیل و استدلال دارد،اما در ضمن هم می شنود و هم می بیند...

کسی است که قدر آزادی فکرش را می داند و آن را با هیچ چیز دیگر عوض نمی کند و در ضمن شجاعت و جسارت دارد تا فکرهای دیگری را هم  تحلیل کند، و اگر لازم دید محتوای ایمانی اش را تغییراتی بدهد، و به آن اعتراف کند،و هرگاه بر سر ایمانش ماند با ادب و احترام با متفاوت بودن دیگران برخورد کند.

اما تعصب به نظر من شکل بسیار آزاردهنده ای از اسارت است..هر چه فکر می کنم می بینم ناجوانمردانه است که با داشتن تعصب مسئولیت سنگین یک دفاع و چانه زنی بی وقفه و همیشگی از اندیشه،شخص،گروه و هر چیز دیگری را به وجود و فکرمان تحمیل کنیم و درهای ذهنمان را ببندیم به روی تغییر و دیگر گون بودن ها...

دردناک می شود هم برای خودش و هم بقیه زمانی که این تعصب بجایی می رسد که نمی تواند هیچ پدیده ای را بجز از مجرای تنگی که برای خودش ساخته ببیند و دیگران و کنش هایشان را هم  همانجا تحلیل و فضاوت می کند!

تعصب زندان طاقت فرسایی است که می توان برای خود ساخت!

کاش یادمان بماند ما انسانیم و اگر به آزاداندیشی باور داریم فراموش نکنیم که به هیچ کس،زمان،فکر،ایده،مکتب،مکان،شکل و ... تعهد وفاداری و خدمت بی سوال نداده ایم.

 


درباره انتخابات

هر چقدر که این انتخابات ناقص باشد‌ ، نظارت استصوابی داشته باشد و کاندیدا ها همه از شاخه هایی باشند متعلق به تنه یک درخت ،هر چند که بسیاری از مطالباتمان از اساس با قانون اساسی ای که داریم مسدود شده باشد ، اما این چهار سالی که گذشت کافیست که بخواهیم حرکتی کنیم و وضع را از این که هست بدتر نبینیم...

اما نکته ای که این روزها باعث تعجب من است موجی است که به طرفداری از میر حسین موسوی در جامعه می بینم،موجی که دوباره مثل دوره قبلی متمرکز بر نخواسته های ملت ماست، نه خواسته ها.

همان موجی که دوره قبل کینه خود از رفسنجانی را با آوردن احمدی نژاد بروز داد ، اینبار برای نیامدن او انگشت روی میر حسین موسوی گذاشته است.

به شخصه محمد خاتمی را در این جریان مقصر می دانم که نحوه آمدن و کنار کشیدنش این شبهه را ایجاد کرد که موسوی ادامه دهنده برنامه اوست ، در حالی که متاسفانه کمتر کسی به برنامه های کلی و پر از ابهام و شعار  او،تاکید زیادش روی مسائل اقتصادی برای جلب آرا،خیانت دانستن تلاش برای تغییراتی در قانون اساسی و سیاستش که او را چیزی میان اصولگرایان و اصلاح طلبان قرار می دهد( که من اصلا نمی فهمم یعنی چه!)، به جمله روی پوسترهایش که حامیانش را "جبهه عمومی اصولگرایان" معرفی می کند، توجه دارد...

باز هم مثل همیشه موج و موج سواری...

.....

 

توجه شما رو به چند نمونه ابهامات در پاسخ نماینده موسوی به سوالات مردم در سایت الف جلب می کنم:

1-       چرا اقای موسوی به هیچ وجه حاضر نیستند در سخنان خود به گونه ای صحبت کنند که بتوان مرزبندی فکری ایشان را درک کرد؟ آیا جذب آرا تا این اندازه مهم است که بجز رئیس جمهور فعلی، فقط اشتراکات با دیگران را مطرح کنند؟

-          نماینده به این سوال پاسخ نداده اند! حتی توجیه نکرده اند!

 

2-       نظر اقای میرحسین در مورد اعدامهای سال 67 چیست؟

پاسخ: در پاسخ به این سوال در کرمان گفتند: «گفته می‌شود در زمانی که آن اعدام‌ها صورت گرفت من نخست‌وزیر کشور بودم و کاری نکردم! باید توجه کنیم که مسئله‌ تفکیک قوا در کشور از ابتدای انقلاب وجود دارد. می‌توانید از من راجع به عملکرد قوه‌ مجریه در دوران جنگ سوال کنید و من با شفافیت، صراحت و صداقت پاسخ خواهم داد. نمی‌شود بدون نگاه به موقعیت‌ها، ظرفیت زمانی و وقایع مختلف این سوال از من پرسیده شود. سوال مربوط به من را بپرسید، حتما پاسخ خواهم داد».
ضمن اینکه تاکید مهندس موسوی در مازندران را یادآور می‌شود که در شرایط فعلی این بحثها ما را به جایی نمی‌رساند. جز آنکه شرایط موجود را تثبیت می‌کند. همتی کنید تا ابتدا از این وضع خارج شویم و سپس در فضایی باز و به دور از تنش به نقد گذشته و بحث درباره آن بپردازیم

-          این جمله آخر این شبهه را ایجاد می کند که ایشان قصد دور زدن سوالات و تنها عبور از انتخابات و رئیس جمهور شدن را دارند.

 

3-       چرا ایشان 20 سال ساکت بوده اند و در بزنگاه های مهمی مثل کوی دانشگاه، دستگیری ها و... لام تا کام حرفی نزدند؟

پاسخ:... «من اگر در این ۲۰سال سکوت کرده بودم به این دلیل بود که احساس خطر نکرده و وارد مسایل سیاسی نمی شدم. اما اکنون و به خاطر وقایعی که در ۴سال اخیر اتفاق افتاده و هزینه های نظام را زیاد کرده است احساس خطر کرده و آمده ام به شکلی که تا آخر ایستاده ام و دیگر سکوت نخواهم کرد.
همچنین در سفر اخیر خود به مازندران اعلام کرد:
«
تصور کردم که اگر بعد از 20 سال در شرایط کنونی سکوت کنم خیانت کرده‌ام»...

-          جای تعجب دارد که ایشان با دیدن فجایع کوی دانشگاه ،قتلهای زنجیره ای ، ترور حجاریان،ستاره دار شدن دانشجویان فعال و ...احساس خطر نکرده اند!! بنظر می رسد آنجا که هزینه مردم بیش از نظام بوده مهم بنظرشان نیامده!

 

4-       ایا هنوز معتقدید ایران باید بیشترین رشد جمعیت را داشته باشد

اشاره بنده به سخنان شما پس از اعلام نتایج سر شماری دوره نخست وزیری شماست!

پاسخ: نگاه مهندس موسوی به مسئله جمعیت نگاهی کارشناسی و علمی است. باید توجه داشت در شرایط ویژه ای مانند جنگ تمامی سیاست ها تحت تأثیر جنگ قرار می گیرد و قطعاً آن سیاست ها در شرایط عادی و صلح و آرامش کارایی نخواهد داشت.

 

مجددا سوال شده: یعنی میفرمائید در زمان جنگ باید مردم را به بچه دارشدن تشویق کرد؟ لابد برای افزایش نیروی سرباز در اینده
این از آن حرفهای مهندس است که هیچ توجیهی برای ان نمی توان یافت

که بی پاسخ مانده است!

.....

با اینکه به شخصه هیچ کدام از کاندیدا ها را بتمامی قبول ندارم  و هیچ کدام هم نماینده اندیشه من نیستند،اما  در این دوره  و میان چهار نفری که ملت حق دارند یکی را برگزینند کروبی را انتخاب مناسب تری می دانم. به جهت صراحت بیشتر در بیان برنامه هاو سیاستهایی که در پیش خواهد گرفت و اطرافیانی که همگی از چهره های سرشناس و ستون اصلاحات بوده اند،نگرش منطقی تر به سیاست خارجی و برنامه ریزی دقیق تر و اعلام حضور برای انتخابات از مدتها قبل و ...

سخنرانی انتخاباتی دیشب ایشان من را در این تصمیم مصمم تر کرد، چرا که مطالبات پایه ای تر و شفاف تری را پوشش می داد و کلی گویی و چند پهلو حرف زدن را کمتر در برنامه ایشان شاهد بودم.

.....

این لینکها را هم ببینید:

نطق تلویزیونی کروبی و  موسوی برای مقایسه! ،

 و مطالبی از وبلاگ پا برهنه در کویر که خواندنی اند: بین خاتمی و میرحسین چه گذشت؟ ،میر حسین کاندیدایی که مرا قانع نمی کند ، چرا به کروبی رای می دهم؟1 ، چرا به کروبی رای می دهم؟ 2

و چرا کروبی؟ ، چرا کروبی از نگاه غلامحسین کرباسچی  ، نظر دکتر عبدالکریم سروش و  احمد زیدآبادی درباره انتخابات این دوره  ، و این نوشته با تحلیلی جالب و خواندنی.

.....

بعدا نوشت: این لینک را بخوانید..درباره کاری که امسال ما و تعدادی از دوستانمان با افتخار انجام دادیم..انتخابات امسال درسهای زیادی داشت..از یاد گرفتن صحبت با همه قشر هم وطن،دیدن آنان که مردم می نامیمشان از نزدیک تا تحمل متلک شنیدن درباره دریافت پول برای فعالیت از حتی برخی دوستان...اما همچنان ادامه میدهیم..گام بگام.

 

دوستی لوژی!

دوستیهایی هستند وابسته به مکان و زمان،بعد از اتمام همکلاسی بودن،همکار بودن،همسایه بودن،هم اتاقی بودن و ...تموم می شن.

دوستیهایی هستند وابسته به نیاز،وقتی طرف از تنهایی دراومد،وقتی مسافر نبود،وقتی چیزی یا کسی رو که برای یافتنش به کمکت نیاز داشت پیدا کرد،وقتی مشکل یا غم و اندوهش برطرف شد معمولا فراموشت خواهد کرد.

دوستیهایی هستند وابسته به موقعیت،وقتی طرف موقعیت مالی،شغلی،تحصیلی،عاطفی و رابطه ای اش تغییر می کنه ساختار دوستی چنان عوض می شه که رو به نابودی می ره.

دوستی هایی هستند وابسته به "تو"! اگه زنگ زدی،اس ام اس و ای میل فرستادی و هر از چند گاهی یادی از طرف کردی،وجود داره و اگه این کارها رو نکنی وجود نداره!

دوستی هایی هستند وابسته به رقابت،بخاطر این وجود داره تا در زمینه ای که باهات احساس رقابت می کنه تحت کنترل باشی و ادامه ای وجود نداره.

دوستی هایی هستند وابسته به مشکلات و کمبودهای روانی طرف،که می خواد از صداقتت به شیوه ای رندانه برای ارضا عقده هاش استفاده کنه.

دوستی هایی وجود دارند وابسته به یک شخص ثالث که بدون حضور اون هرگز ادامه ای ندارند.

اما به نظر من انگشت شمارند دوستی هایی که حتی وقتی طرف رو بعد از ماهها و سالها می بینی باندازه بیست و چهار ساعت یک نفس گفتن حرف داری،که احتیاج به لبخندهای مصنوعی و صحبت از آب و هوا پیدا نمی کنی،و چنان احساس آرامش و امنیت می کنی که سبک می شی.

.....

من اینا رو از منظر خودم گفتم.مسلما هر انسانی می تونه در رابطه ای بجای اون "طرف" قرار بگیره.