امشب با اوم،ساز خارق العاده بوداییان تبت و نوای سحرآمیزش که منو به دنیایی توصیف نشدنی برد،تموم شد.
.....
مهمون هایی داشتیم که با اوم و تنبور،و با حضور به موقع شون شب پر استرس ما رو التیام بخشیدند.
.....
فکر کنم جاری دار شدم،البته منطورم عروسی نیست فقط اینکه جاریم انتخاب شده!اوضاع و مشاهدات چنین می نماید!
.....
پ.ن:یکی نیست بگه تو این اوضاع آشفته (بگیر و ببند با صابخونه!) این دیگه چه پستیه!
من از خونه جدید در خدمتتون هستم!پنج شنبه و جمعه به کمک مامان بابای عزیزم،دایی همیشه در صحنه و دلگرمی دوستان اسباب کشی و چیدن خونه رو تموم کردیم.
خونه جدید بزرگتر و بهتره،اما من هنوز کمی باهاش غریبه ام.
متاسفانه ماجرای کسل کننده ما با صاحبخونه قبلی تموم نشده،دیروز قرار بود ما همراه با مستاجر جدیدش توی یک مشاور املاک جمع بشیم و پولمون رو بگیریم ،اما در آخرین لحظه قراردادشون کنسل شد و پول ما همچنان پرداخت نشده موند و کلید رو هم هنوز ندادیم و حرص خوردن های ما همچنان ادامه داره...
فکر کنید ما برای اینکه چکمون با صابخونه جدید به موقع پاس بشه خودمون رو به آب و آتیش زدیم،اما این آقا که مشاور یکی از وزرا است و مسلما می تونه سیزده ملیون تومان رو قبل از اجاره رفتن مجدد خونه اش تهیه کنه اینجور داره با اعصاب ما بازی می کنه.
فکر می کنم در هرجایی و هر مسئله ای در افتادن با اعضای دولت نهم دردسر سازه!