گیریم نسبتش چندان نزدیک به نظر نیاید: دختر دایی بابا، اما خوب مگر می توانم فراموش کنم که روزهای غریبگی توی خوابگاه می آمد و دل من و ده دانشجوی ترم اولی دور از کاشانه را با محبت و غذاهای خانگی معرکه شاد می کرد؟
یا می توانم فراموش کنم چقدر خوش خنده بود ،مهربان و غم خوار کل فامیل ؟ و با حداقل امکانات، یکدانه دختر بیست و چهار ساله اش با اعتماد به نفس بی نظیری که او داده بودش الان دانشجوی دکترای بهترین دانشگاه است و زبانزد همه؟
یا خاطرات همسایگی بچگی و هم بازی بودن با دخترش،خنده ها و کنار هم بودن ها را؟
و بدتر از همه مرگ بخاطر سقوط از روی چهار پایه ،موقع خانه تکانی عیدش را؟
فراموش می کنم ، می دانم! مثل همه و مثل همیشه! اما رفتنش من را چند روزی از سطح به عمق می برد و تکانم می دهد...
دلم می خواهد فریاد بزنم آهای کل اهل عالم! یک غافلگیری عظیم،در کمین ما و عزیزانمان است! زندگی را دریابید!
سلام دوست عزیز
اسم جالبی داری
تو شهر ما یه پیتزا فروشی بزرگ به اسم مانلی هست که من همش میرم اونجا اسمتون رو که دیدم یاد اون افتادم
خوب بگذریم از شوخی
وبلاگ زیبایی داری
منم یه سایت تفریحی دارم که روزی 3 - 4 بار به روز میشه میتونی بیای و از مطالبش استفاده کنی
برای تبادل لینک و همکاری هم آماده هستم خواستی تو نظرات وبلاکم بگو
موفق باشی
متاسفم... خیلی متاثر شدم.علی الخصوص به خاطر علت درگذشت ایشون..
ولی خاطره های خوش همیشه جاودان است.
خیلی خیلی خیلی متاسف شدم!
خیلی وحشتناک بود. مرگ گاین طوری خیلی مفته. اونوقته باورش برای آدم خیلی سخت می شه.
متاسف شدم.
نسبتش هم نزدیک است و مرگش هم غریبانه ....دخترش چقدر تنها میماند....
مواظب خودمان نیستیم چرا؟
آخ چقدر من متاسف شدم! از روزی که این پست رو در گوگل ریدر خوندم همینجور فکر مشغوله که آخه چرا...
خیلی سخته! از دیت دادن عزیزان خیلی سخته. خدا روحش رو شاد کنه و به شما هم صبر بده.
سال نو مبارک با بهترین آرزوها
سال نو مبارک ....