دیروز،امروز و فردا هایم

اینجا دفتر یادداشتهای روزانه منه...از خودم و روزهام،غمها و شادی هام اینجا می نویسم.

دیروز،امروز و فردا هایم

اینجا دفتر یادداشتهای روزانه منه...از خودم و روزهام،غمها و شادی هام اینجا می نویسم.

من و تو

همه سو تفاهم های به شکل امشب از اونجا ناشی می شه که می خوام نفر اول تو باشم.می خوام تو قهرمان قصه من باشی و احساس کنم مهمترین رکن زندگی تو هستم.

می گی که می خوای تو "تنها" کس من باشی نه اولین و گرنه می دونی اولین هستی...می گی که خودخواهی.شاید هم هستم. 

می گی تو اسمی از بعضی خصلت های خوب شنیدی و فکر می کنی اونها رو داری اما نداری! 

شاید هم اینطور باشه...باید بیشتر درونم رو بکاوم.اما حتی اگه اینطور هم باشه من فکر می کنم آرزوی خوب بودن هم خودش خصلت مهمیه!

راستش فکر می کنم بیش از نود درصد زن ها با حس حسادت مانند من تجربه مشترک دارن. وهمین طور می دونم که تو بی دریغ ترین و دل گنده ترین آدمی هستی که تا حالا دیدم.من تا حالا نتونستم مثل تو باشم! یا شاید یاد نگرفتم که باشم! حالا تضاد بودن من در کنار تو چجوری حل می شه؟!

.....

جالبه که جمعه فیلمی دیده باشی سراسر در ستایش عشق، و در برابر عشق پنجاه و چند ساله پیرمردی انگشت به دهن شده باشی و همین امروز از PMC برنامه ای درباره همین فیلم و مراحل ساختش ببینی.همایندی غریبیه.

پ.ن:غمگینم.ترسیدم. و دوست ندارم اینجا مشکلات ذهنی ام رو دوباره واگویه کنم. احساس می کنم گره کارهام جایی تو وجود خودمه.این وبلاگ رو دوست دارم ...توش آزاد بودم و می خوام که باشم.اما با حادثه ای که تابستون امسال با این وبلاگ برام پیش اومد و پرونده اش همچنان بازه، یه جورایی دوستش هم ندارم!

نظرات 5 + ارسال نظر
مارینا دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:18 ب.ظ http://daysofmylife.persianblog.ir/

مانلی عزیز کاملا می‌تونم بفهمم که چی میگی . گاهی من هم تو شرایط مشابه قرار گرفتم .
اما تضاد تو زندگی وجودش کاملا طبیعی اه . نباید به خاطرش نگران بشی یا غمگین . فقط سعی کن فکرتو آزاد کنی . اونم با رها کردن . اون نوع رابطه و جایگاهی رو که تو زندگی دنبالش هستی توی تصوراتت بساز ٬ براش تلاش کن اما رهاش هم بکن .

گلپر سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 08:23 ق.ظ http://sokhan.persianblog.ir

عزیزم دقیقا متوجه نشدم چی شده اما به هر حال امیدوارم که به زودی مشکل حل بشه .

در مورد حسابداری باید کار عملی بکنی تا همه مفاهیمی که خوندی برات جا بیفته :سند زدن ٬‌نوشتن دفتر روزنام و کل . پیشنهاد من اینه که جایی به عنوان دستیار استخدام بشی و اونجا سعی کنی کارها رو خوب یاد بگیری . بعد می تونی به عنوان یک حسابدار کامل جایی کار کنی .

اگه سوال دیگه ای داشتی من در خدمتم عزیزم .

گلپر سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:55 ق.ظ

هیچ کتابی نمی تونه بهت کمک کنه جز تجربه .. یک کم هم باید ریسک پذیر باشی خانمی .

باران چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:09 ق.ظ http://www.koobeh.persianblog.ir

آره این مدل حسادتو کاملا تجربه کردم. ولی من معمولا نمی ذارم حسادتم نشون داده بشه. یه جورایی حس بدی بهم دست می ده که اون بفهمه من به چیزی حساسم یا حسادت می کنم.

سین بانو چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:52 ب.ظ http://sinbanoo.blogfa.com

مرسی به خاطر درس بزرگی که امروز بهم دادی: آرزوی خوی بودن هم خودش خصلت مهمیه. ممنون از اعتماد به نفسی که نا خواسته تو وجودم تزریق کردی. ممنونم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد