روزهایی در کنار همکاران

چند روزیه که توی محیط کارم استرس و فشار روحی زیاد شده.تازه دارم می فهمم چقدر روابط پیچیده و احمقانه ای بر محیط حاکمه.

آدمهایی هستن که برای اثبات خودشون دروغ می گن،بد اخلاقی می کنن و سعی می کنن دیگران رو توی جو روانی ای که می سازن شکست بدن.

از وقتی سرکار رفتم دارم می فهمم چقدر ساده هستم!البته دوست ندارم شیله پیله ای توی وجودم بیاد اما دوست دارم سادگی رو درونی کنم و نزارم کسی ازم سو استفاده کنه.

...

یه مساله آزار دهنده توی شرکت،وجود جو مرد سالارانه حاکمه.یه نمودش حضور همکاریه که وارد اتاق من و همکار آقای من می شه،با اون سلام و صبح بخیر گرمی می کنه و اصلا انگار نه انگار من هم اونجا نشستم.روزهای اول متعجب و ناراحت می شدم ولی حالا براش متاسفم و هرچند درست نیست و پست سازمانی اش هم بالاتر از منه اما منم رفتار خودشو باهاش دارم.

یه نکته دیگه که منو ناراحت و عصبی می کنه رفتار طلبکار مابانه مدیریت شرکته.پیش اومده که توی کاری که اصلا در حیطه وظیفه من نبوده(مثلا کاهش حجم عکس های 3 مگا بایتی که نمی تونست ای میل بزنه!) به مدیر عامل کمک کردم و بعد با رفتار طلبکارانه اش مواجه شدم.

...

خانم های همکارم خوشبختانه بعنوان همکار خوب و محترمن اما نمی شه اصلا تو حیطه های دوستانه باهاشون بود.جالبه  فهمیدم من تو نظرشون چون آرایش غلیظ نمی کنم،پوستم رو برنزه نکردم،از لاغری دنده هام بیرون نزده،موسیقی سنتی گوش می دم،از کتابهای نویسنده های محترمی!مثل فهیمه رحیمی و م.مودب پور خوشم نمیاد و فیلم های س ک س ی هالییود رو دوست ندارم یه جورایی دمده هستم!!

..........

دارم تلاش می کنم خودم باشم و از خودم و صفات خوبم نگهداری کنم!و در عین حال نذارم کسی پاشو در برابرم از گلیمش درازتر کنه!

سعی می کنم برام مهم نباشه..و واقعا هم مهم نیست.من نباید توقع داشته باشم تمام آدم های اطراف با من هماهنگ باشن و اونچه هستم رو تایید کنن.

فکر می کنم این نکته مهمیه که در موردش باید روی خودم کار کنم.من خانواده و دوستانی دارم که این نیازم رو برآورده کنن،که خودش دنیایی می ارزه.

باید بتونم ببینم که کسی من رو ،علایقم رو و سبک زندگیم رو تایید نکنه و دوست نداشته باشه، و من بتونم روابط نرمال و انسانی ام رو در حیطه مخصوص خودش باهاش ادامه بدم.شاید درسی که باید از برخورد با این خانم ها بگیرم همین باشه.