عجیب است که وقتی آن همکار دوست نداشتنی و قدرنشناس میرود واحد دیگر و من به نعمت ندیدنش میرسم،و طبیعتا باید خوشحال باشم فکرم مشغول میشود کجاها شاید اشتباه قضاوت کرده ام.کاری که مطمئنم او با همه بی ملاحظه گیهایش نمی کند! ..... من آمده ام دوباره بنویسم.همان آدم قبلیم با نام مستعار مانلی در همان تهران داغ.همان جور زندگی را دوست دارم،گاهی از دست خودم کلافه میشوم و منتظر روزهای بهترم.اگر هنوز از اینجا میگذرید خوش حال میشوم ردپایتان را ببینم. |