شده است گاهی که به تمامی در لحظه زندگی کنم بدون فکر کردن به حتی یک لحظه بعد و بدون هیج دوراندیشیای،هرچند کم! مثل دقیقا امروز صبح که بدون فکر کردن به امتحان و حجم درسهای باقیمانده تا 10 صبح خوابیدهام و از نرمی و گرمای پتوام لذت بردهام،تا الان توی خانه با لباس خواب گشتهام و بدون فکر کردن به حمله میکروبها و اضافه وزن یک ساندویچ پر از پنیر و سس خوردهام.جایی میخواهم بروم و تصمیم دارم به دیر رسیدن فکر نکنم و خوش خوشک راهی شوم.راستش حتی به شام شب و ناهار فردای همسر هم فکر نمیکنم...چه اشکال دارد یک روز فقط هر چه دلم میگوید-همان لحظه- بکنم؟ حتما فردا انرژی بیشتری برای دوراندیشانه زندگی کردن خواهم داشت! |