خانه ام آتش گرفته است/آتشی جان سوز...

فردا اول تابستان است، تابستان دریا و شن و صدف،تعطیلات و خوشی یاد مردم می آورد ، که کجا بروند و با کی بروند و چند روز باشند و کدام هتل و کدام تور... البته نه در سرزمین من،که اینجا هم فردا اول تابستان است!

اینجا ما به تعداد کشته شده ها فکر می کنیم،به پیدا کردن آمار واقعی،به یافتن جای امنی برای زخمی ها،حتی اگر شده سفارت کشوری بیگانه در شهرمان...

گوشه وبلاگهایمان لینک گذاشته ایم که اصول ایمنی در کشمکش خیابانی چیست و چگونه کمک های اولیه را برای زخم گلوله انجام دهیم...

تلاش می کنیم که ویدئوهای خشن کشته شدن ها را برسانیم بدست مردمی خارج از جزیره تنها و آتش گرفته مان...

شبها بدنبال هم می گردیم تا مطمئن شویم هنوز زنده ایم، شبها بر پشت بامها خدا را صدا می زنیم،و بسیار غمگینیم و دل شکسته، هراسان ... همه اش بخاطر اینکه می خواهیم برگه های کوچکمان را درست بشمارند!

باور نمی کنم،فردا اول تابستان است!