دیروز،امروز و فردا هایم

اینجا دفتر یادداشتهای روزانه منه...از خودم و روزهام،غمها و شادی هام اینجا می نویسم.

دیروز،امروز و فردا هایم

اینجا دفتر یادداشتهای روزانه منه...از خودم و روزهام،غمها و شادی هام اینجا می نویسم.

درباره روزهای بیکاری

بیکار شدن و ماندن در خانه،یعنی دوباره ذهنی مشوش داشتن در نتیجه وقت زیاد!یعنی یک روز طولانی در پیش رو برای فکر کردن و گیر دادن به تمام ریزه کاری های زندگی!

و حتی روزی چند بار فکر کردن به برگه انتخاب رشته دانشگاه و افسوس برای اشتباه های گذشته! و همین طور یعنی موکول کردن همه کارهای خانه به دقیقه 90!

کف اتاق نشسته ام و دوربرم پر از روزنامه های مملو از آگهی استخدام است که با ماژیک صورتی های لایت شده..تند تند زنگ می زنم و آدرس می نویسم.

من باید خوب باشم!

.....

امروز اما اتفاق خوبی هم افتاد.در شرکت قبلی همکاری داشتم که آقای جوانی بود متولد 63 و متاهل. صبحها و عصرها مسافر کشی می کرد برای خرج زندگی و در شرکت هم آبدارچی بود برای کرایه خانه.

پسر خوب و محجوبی بود که  می فهمید کی تشنه هستیم و به دادمون می رسید! روزهای زیادی بود که دلم می خواست بهش بگم بهتر نیست حرفه ای یاد بگیری تا پیشرفت کنی؟

بعد از انحلال عجیب غریب و مشکوک شرکت(که حوصله ندارم درباره اش بگم!) بهش گفتم بهتر نیست کمی کامپیوتر یاد بگیری؟ درباره اش با دایی ام حرف زدم و قرار شد اگر کمی اپراتوری کامپیوتر یاد بگیره،توی شرکت اونها مشغول بشه.امروز رفت مصاحبه و از فردا مشغول خواهد بود.دایی مهربونم هم خودش قراره کامپیوتر یادش بده تا کم کم منشیشون بشه.

وقتی یادم می افته که هفته پیش با ناراحتی گفت:"چجوری به خانومم بگم بیکار شدم؟" خیلی ذوق زده می شم که امروز به همسرش می گه دوباره از فردا می ره سرکار.

دایی جون،آقای "ف.م" ممنونم!

نظرات 8 + ارسال نظر
رامونا خانوم شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:12 ب.ظ

همین که مطمئنی کار بهتری پیدا می کنی٬ خودش باعث می شه که حتمن این اتفاق بیفته. موفق باشی دوست جون.

گندم خانوم شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:12 ب.ظ http://gandomkhanoom.blogspot.com

چه خوب که اون آقاهه کار پیدا کرد. خیلی خوشحال شدم. خدا خیر بده دایی ات رو و تو رو. مطمئنم که کار بهتری پیدا می کنی.

نازنین یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:05 ق.ظ http://adatmikonimm.blogfa.com/

جدا به این نتیجه رسیده بودی ..منم به داشتن علم مدیریت وقدرت تبین در تو ایمان اوردم
مانلی جون خدا را شکر که ابدارچی قبلی بیکار نموند ..واسه کار تو هم حتما کار مناسب یافت میکنی البته اگر بحث مهاجرت نباشه ..
فروردین پارسال نمی دونم ارشیومو خوندی منم عرض یک هفته از کار بیکار شدم ..درکت میکنم ..مواظب خودت باش .

مریسام یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:50 ق.ظ http://mhgm.persianblog.ir

مانلی جون دستت درد نکنه واسطه کاز خیر بودی. خدا هم حتماْ کارت را بی اجر نمی‌گذارد.
امیدوارم کاری بهتر از کار قبل رو هرچه سریعتر شروع کنی

باران یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:59 ق.ظ http://www.koobeh.persianblog.ir

آفرین. تو واقعا خوبی. نمی دونی چقدر دلم می خواد ببینمت این روزها.

آزاده یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:05 ب.ظ http://azade601.blogfa.com

سلام عزیزم
می دونم چه حالی داری !
برای ماکه عمری در بیرون خانه ایم یهروز خونه موندن خیلی سخته !
امیدوارم هر چه به صلاحه همون بشه !

مریم دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:24 ب.ظ http://www.didareman.blogfa.com

سلام عزیزم. قشنگ حالت را درک میکنم. من خودم یه دوره دو ماهه این تجربه را داشتم و بینوا همسر جان که بعد از ظهرها باید غرغرهای منو تحمل میکرد. ولی پیدا میشه. نگران نباش. در هر صورت اگر کمکی از من بر میاد در خدمتم. قربانت

کورال چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:08 ب.ظ http://carpediem.blogfa.com

چه خوب...
اونقدر از این کارا دوس ددارم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد