دیروز،امروز و فردا هایم

اینجا دفتر یادداشتهای روزانه منه...از خودم و روزهام،غمها و شادی هام اینجا می نویسم.

دیروز،امروز و فردا هایم

اینجا دفتر یادداشتهای روزانه منه...از خودم و روزهام،غمها و شادی هام اینجا می نویسم.

شیرینی های پخت آشپزخانه ما

از اونجایی که حدس می زنم آخرین اسفند ماهیه که اینجوری با خیال راحت بیشتر روزها رو تو خونه ام،تصمیم دارم شیرینی های عیدمون رو خودم بپزم.خوشم میاد شیرینی گردویی برای عید داشته باشم اما تو سایز کوچیکتر از معمولی.

امروز برای تست کمی درست کردم.یه کم خشک تر از حالت معمول این شیرینیه  و شبیه بیسکویت شده.اما مزه اش خوبه.شکلشم شبیه شده! اینم عکسش.

البته همچین هم در این قضیه بی تجربه نیستم ها! این عکس،شیرینهای پارسال مه.

.....

من همین روزها می رم برای خرید هدیه تولد همسرم.می خوام عطر بخرم چون می دونم خیلی خوشحالش می کنه.مهم هم همینه مگه نه؟

.....

امروز چهارمین سالگرد روزیه که ایوب به من گفت دوستم داره .یه روز رویایی و زیبا برای جفتمون بود.یادمه دوسه روز قبلش با هم قرار گذاشتیم.یه روسری سرمه ای ساتن خوشگل که از کیش خریده بودم سرم بود.

اولش با هم رفتیم که برای سالگرد ازدواج پدر و مادرش که همین روزه کادو بخریم.من برای مامانش یه عطر انتخاب کردم.

بعدش قدم زنان رفتیم به پارک کوچولویی که بعدها پاتوق بعدازظهرهامون شد.همون جا بهم گفت که بهم علاقه منده.منم که مدتها بود دوستش داشتم از ته دل خوشحال شدم.اما چیزی نگفتم.فقط آروم حرفاشو شنیدم.

بعدها بهم گفت تنها وقتی برای تابستون داشتی می رفتی و گفتی دلم خیلی تنگ می شه فهمیدم دوستم داری...!

منم جوابم این بود که تو چجوری نفهمیدی در حالی که من اون بهار رو همش با تو بودم.دستم تو دستت بود هر روز بهت زنگ می زدم.

امروز فکر می کنم شاید واقعا لازم بود زودتر از اینا مستقیم بهش گفته بودم.شاید خودمم در شرایط مشابه همون حال رو پیدا می کردم.

.....

من دلم می خواد یکی باشه که با هاش راه بیفتم و شهر رو بگردم و همه نشونه های بهار  و عید رو باش ببینم.ایوب که همش سر کاره و وقتی هم میاد یا دیره یا حوصله نداره.

می دونم توی شهرها و روستاهای دامنه های شمالی و جنوبی البرز(شامل تهران و گیلان و مازندران) یه رسمی بوده به اسم نوروزی خونی.متاسفانه الان خیلی کم شده.

یادمه شمال ، یه روز یه پیرمرد و پسربچه زنگمون رو زدن،نوروزی خوندن و عیدی شون رو گرفتن.همش سرودهایی یه که با آواز در وصف بهار و نوروز خونده می شه.حقیقتا دل رو شاد می کنه.

کاش حداقل یکی پیدا بشه از پشت آیفون برام نوروزی بخوونه!

.....

اگه وقت پیدا کنم یه تابلوی تجسم از اتفاقهایی که دوست دارم تو بهار بیافته درست می کنم.در مورد کار ،تحصیل،پول ،سفر و ...

.....

شما برای عیدی هاتون نقشه نکشیدید؟ من آرزومندم حسابی چرب باشه! و تمام برنامه هامم براش چیدم!.

.....

قبول نمی کنید همه حال و هوای شیرین و درست حسابی نوروز مربوطه به اسفند و یکی دو روز اول فروردینه؟ باقیش اصلا دیگه این حالو نداره...

.....

من بازم میام.

نظرات 13 + ارسال نظر
گلی روزانه های ما سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:41 ب.ظ http://yekgolenaz.blogfa.com/

شیرینی ها عالی بودن! یادم میدی؟
خاطره اولین دوستت دارم رو گفتن و شنیدن .... همیشه لذت بخشه.... انشاا...سالیان سال کنار هم و عاشق و سالم و شاد زندگی کنید.
آره دقیقا همینطوره : مهم اینه که هدیه خوشحالش کنه! نه قیمتش مهمه نه ابتکاری بودنش فقط خوشحال شدنش!
اگه اون پایه گشت و گذار و خرید رو پیدا کردی به منم خبر بده چون دقیقا همین مشکل رو دارم : آقای همسر تا شب سرکاره و عذاب وجدان هم داره پس نمی تونم بهش اعتراض کنم!
آره اسفند بیشتر از فروردین مزه داره.درست مثل پنجشنبه که بیشتر از جمعه! می دونی امیداین شکلی زندگی رو زیبا می کنه.

هلن سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:15 ب.ظ

سالگرد به زبون آوردن عشقتون مبارک.امیدوارم صد سال به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کنین.
قدر این روزا رو بدون.کاش من هم فرصت داشتم و میرفتم نشونه های بهار رو میدیدم.
قیافه شیرینیها که خوب شده.مزش هم حتما خوبه دیگه.

کورال سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:39 ب.ظ http://carpediem.blogfa.com

کلی خوشمزه بودن این شیرینی ها...
سالگرد اعتراف ایوب مبارک :دی

قاصدک سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:28 ب.ظ http://www.shirazek.blogfa.com

سلام
خودت می دونستی یک شادی و آرامش لطیف توی لحن و نوشته ات هست؟می دونم در دلت هم همین حالت هست.هنرمند هم که هستی

کفشدوزک چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:34 ق.ظ

چه عالی!!!!
بابا دستور پخت این شیرینی ها رو هم بنویس..شاید ما هم یه کوچولو هنرمند شدیم بالاخره!!

باران چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:56 ب.ظ http://www.koobeh.persianblog.ir

مبارکه. چقدر خوبه که من می تونم برات کامنت بذارم. راستی پات که بهتر شد یه خبر بده باهم بریم خیابون گردی.

پگاه چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:27 ب.ظ http://bamdadesadegh.blogspot.com

خیلی خوشم اومد قشنگ بود
راستی به باران: میشه کامنت هات را بخونی؟

الهام در سنتاباربارا پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:00 ق.ظ http://elhamchatri.persianblog.ir/

آفرین چه شیرینی های خوش قیافه ای . فکر کنم باید در یک پست دستور پختشون رو بذاری . من که اولین خوانندش خواهم بود . امیدوارم یک پایه خوب برای نوروز و بهار پیدا کنی تا بتونی بری و از نو شدن طبیعت لذت ببری. پیشاپیش نوروز مبارک

مانا پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:50 ب.ظ

۱.به به چه خانم هنرمندی
۲.باهات کاملا موافقم.همه ی حس و حال عید روزای آخر اسفندو یکی دو روز اول فروردینه

رامونا خانوم پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:04 ب.ظ http://www.mamool.persianblog.ir

مرسی از پیشنهادت. شاید منهم همین رو درست کردم.
راستشو بخوای ها٬ همه مزه عید توی همون هفته آخر اسفنده. مخصوصن روز بیست و نه اسفند! همین که سال تحویل می‌شه، انگار همه مزه‌ش میره!!

باران پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:42 ب.ظ http://www.koobeh.persianblog.ir

آره خیلی تعجب کردم. فکر کردم اشتباهی برای من گذاشتی

خاله ریزه جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:04 ب.ظ http://sayeyekhorshid.blogfa.com/

سلام...مرسی که بهم سر زدی

به چه شیرینیای خوشگلی!مادر شوعرت باید به داشتن همچین عروس هنرمندی افتخار کنه. دی بوس

امیدوارم همیشه خوشبخت و شاد کنار هم باشین.از سالگرد اعتراف ایوب خان که گذشته پس تولدش پیشاپیش مبارک !

امیدوارم عیدیای مشتی بگیری.شما هم برای ما اینجنین دعایی تلاوت بفرما !

شاد باشی ....

راستی لینکت کردم.چون بلاگرد پکیده یادم رفته بود لینکت و داشتم یا نه...اشکالی نداره؟

سین بانو جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:07 ب.ظ http://sinbanoo.blogfa.com

دهنم اب افتاد . به به.
کاش دستورشم میذاشتی.
کاش من از این گیجی اسفند در میومدم تا به کارام برسم. شیرینی هم خودم بپزم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد